در این مقاله قصد داریم با پرسشگری و مشاهده وقایع این روزها و با کمک شبکهای از افکار، امکانهای متعددی که در پی بروز یا علت حوادث اخیر، در ذهن ایجاد میگردد را بررسی کنیم و بعد از آن نتیجه گیری را بر عهده ذهن مخاطب میگذاریم و تنها سعی بر آن داریم تا واکاوی دقیقتری از شرایط موجود را از مخاطبانمان طلب کنیم.
درباره شیوع ویروس کرونا در دنیا دو دیدگاه وجود دارد:
عدهای آن را پدیدهای طبیعی مثل وبا یا طاعون دانسته و عدهای بر این باورند که این ویروس به دست بشر مهندسی شده تا به خواست سازندگانش تاثیراتی را در دنیای امروز بگذارد.
با هرکدام از دیدگاههای فوق بنگریم، باید پرسشگری درباره این موضوع صورت پذیرد. چرا که پرسشگری خصیصه منحصر به فرد بشر است که محرک تمامی پیشرفتها و کشفیات کنونی میباشد.
انسان در قرن 21 بیش از هر زمان دیگر خود را مشغول روزمرگی نموده و روز را شب کرده بدون اینکه تفکری کرده باشد و همانند اپراتوری که زندگی را به او دادهاند، تنها مشغول گذران این سیکل تکراری است. شاید این فرصتی است که طبیعت به او داده تا او را به تفکر وا دارد و اکنون که قرنطینه جزء لاینفک زندگی همگان شده است به موضوعاتی که در طول زندگی زمان فکر کردن به آنها را نداشته، بیاندیشد. امروز این ویروس به ما میآموزد، دنیا همیشه یکجور نمیماند که انسان مغرور و اثرات مخرب او در طبیعت را تحمل کند. آری این ویروس به همه یکجور نگاه میکند، چه ارباب باشی و چه رعیت، چه فقیر باشی و چه غنی. به تو میآموزد که قدرت و ثروت تو ، همیشه کارایی ندارد. ظرفیت آسمان و زمین هم حدی دارد و بالاخره کسی باید به انسان غره فرمان ایست بدهد. آری این ماموریت این بار به ویروس کوچکی داده شده تا به انسان طغیانگر بفهماند که تو خیلی ضعیف، تنها و ترسو هستی و تمام ابزارهایی که به آن میبالیدی مثل هواپیما، ترن، بورسها، استادیوم، کازینوها، سینما ها و ... به دست خودت بسته شدند .
همزمان به طبیعت میگوید نفس بکش، آسمانها آبی باشید، دریاها پاکیزه بمانید و ای حیوان به دور از انسانها در آرامش باشید و به انسان گفت در خانه بمان و به جای سفر به بیرون، به درون خودت سفر کن و در کارهایت تجدید نظر کن.
همیشه این باور وجود داشته که عدهای از انسانها برای آینده بشر تصمیمگیری میکنند. به عنوان مثال لژهای فراماسونری در کل دنیا با توجه به برخورداری از افراد با نفوذ در جهان و اسرار آمیز بودن جلساتشان بیشتر مورد اتهام بودهاند. این احتمال که ویروس کرونا ساخته و پرداخته عدهای از انسانها باشد تا آنها را به مقاصدشان برساند، دور از ذهن نمیباشد.
بعضی از مسئولین کشورها، شرایط کنونی دنیا را بعد از جنگ جهانی دوم بیسابقه دانستهاند. به راستی دلیل مهلک بودن این ویروس و یا بهتر بگوییم بزرگنمایی این پدیده در حد جنگ جهانی دوم چیست؟
حال اینکه با نگاهی به آمار تلفات جنگهای جهانی اول و دوم در مقایسه با تلفات احتمالی پاندمی کرونا، این سوال مطرح میگردد که آیا میزان مرگ و میر حاصل از کرونا، هم اندازه حواشی مطرح شده آن میباشد یا خیر؟
میزان کشتههای جنگ جهانی اول حدود 25میلیون نفر بوده و تقریبا 10 میلیون نفر آن نظامی و بقیه غیر نظامی و یا مفقودین این حادثه بوده اند.
این تلفات در جنگ جهانی دوم حدود 75 الی 80 میلیون نفر گزارش شده و حدود 60درصد آنها غیرنظامی بودهاند. تلفات این جنگ به حدی بوده که 5/2درصد از کل جمعیت جهان جان خود را در این جنگ از دست دادند . بنابراین عمق فاجعه در جنگهای جهانی قابل فهم میباشد. در اوخر جنگ جهانی دوم بود که بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی با 220 هزار کشته به عنوان نقطه عطفی در معادلات جهانی قرار گرفت . این شبهه وجود دارد که شاید دستور این بمباران در پایان جنگ (جایی که دیگر ضرورتی نداشت) نیز توسط عدهای برای تغییر معادلات جهانی در آن زمان رقم خورده است .
در سال 2015 بر اساس گزارشات سازمان ملل 875 میلیون نفر در جهان از گرسنگی رنج میبرند که حدود 11 درصد جمعیت کل جهان هستند. این در حالی است که روزانه 25 هزار نفر از گرسنگی جان خود را از دست میدهند. با این شرایط چرا کسی به این میزان از مرگ و میر روزانه در اثر گرسنگی و دیگر عوامل توجه زیادی نمیکند. این حجم از توجه به موضوع کرونا در حالی است که سه ماه پس از شیوع این ویروس در جهان، امروز در تاریخ 31 مارچ ( ۱۲ فروردین) آمار افراد مبتلا به ویروس کرونا در دنیا ۸۰۲ هزار نفر بوده که از این تعداد ۳۹ هزار نفر کشته شده اند. رکودهای بیسابقه که در بورسهای جهانی و قیمتهای فلزات و نفت اتفاق افتاد همگی به علت پیش بینی کاهش تقاضای جهانی بوده است. بستههای حمایتی بعضی از دولتها و تزریق نقدینگی به بازار و کاهش نرخ بهره در این کشورها بیسابقه بوده است.
هنوز به طور کامل درگیر عواقب این ویروس جهانگیر نشدهایم که مسئولین اقتصادی جهان دم از چگونگی بنیاد اقتصاد بعد از کرونا میزنند. آیا قرار است سبک زندگی بشر تغییر کند؟ آیا دیگر اقتصاد لیبرال کارایی لازم را ندارد؟ در حالی که سالها اقتصاد دانهای غرب از پدیده لیبرالیسم که زائیده پست مدرن میباشد حمایت کردند. آیا زین پس به دنبال فراپست مدرنی در اقتصاد هستند؟
حتما میدانید اقتصاد لیبرال بدون توجه به منابع محدود در اختیار بشر و بدون هیچ قید و بند برای مصرفگرایی به دنبال افزایش تقاضای بشر از طریق تحریک چرخه تقاضا میباشد و مدام در حال ایجاد نیازهای بیشتر و جدید در بشر و در قبال آن تولید محصول متناسب و گردش اقتصاد از این راهها میباشد و تاکنون هم رقیبی برای خود ندیده است.
ولی آیا برنامهریزان سبک زندگی بشر، به این نتیجه رسیدهاند که منابع محدود میتواند آینده این اقتصاد را به مخاطره بیاندازد و به دنبال احیای سبک جدیدی از زندگی هستند. شاید نیازهای اساسی انسان برای بقا و زندگی، در اقتصاد لیبرال سهم خیلی کمی دارند و خود این اقتصاد، پایهریز نیازهای رده چندم برای انسان بوده است. با نگاهی کاملتر به زندگی خود، در مییابید شاید تنها 10درصد اقتصاد شما صرف نیازهای اساسی میشود و بقیه زاده جاهطلبی اقتصاد لیبرال و تحریک تقاضا میباشد.
در اصول بازاریابی این اقتصاد هم ایجاد نیاز جدید برای مشتری و تولید محصول متناسب به عنوان یک راهکار توصیه شده است. آیا شیوع ویروس کرونا خط پایانی برای این تقاضاها میباشد یا این کاهش تقاضا موقتی است؟
با پیشبینی شیوع ویروس کرونا تقاضای جهانی برای کالاهای غیر ضروری کاهش یافته و به تبع آن ارزش مواد اولیه آنها در بازار و سهام مرتبط ریزش کرده اند. آیا این شرایط نوعی آزمایش برای برآورد عواقب دنیای بدون لیبرالسیم اقتصادی است؟
از سوی دیگر بیشترین درصد مرگ و میر در اثر کرونا برای سنین بالای 60 سال و یا افراد دارای سیستم ایمنی ضعیف میباشد. آیا میتوان گفت عدهای بر این باور غیر اخلاقی هستند که باید جمعیت غیر مفید بشر پالایش شده تا منابع محدود بین افراد موثر تقسیم شود؟
در انتها باید این سوال را از خود بپرسیم که آیا برنامهریزان سبک زندگی بشر با تغییر الگوی ایجاد شده در زندگی و معادلات سیاسی، نظامی و یا اقتصادی، سعی در ایجاد نظام جدیدی برای زندگی نوین میباشند و آیا این را نقطه عطفی در تاریخ باید دانست؟
و اما شما چه حدس میزنید؟